✍ سعید بگنظری- روزنامهنگار
استاد "عبدالصاحب ناصری" پس از ۳۵ سال تلاش در کسوت معلمی، در آخرین روز اداریِ سال ۱۴۰۲ به افتخار بازنشستگی نائل آمد تا از این پس، بیش از گذشته نیوشای کلام و مخاطبِ قلمِ سحرانگیزش باشیم.
اکثر مردم ایلام، "ناصری" را به واسطهی آوازهی او در عرصهی فرهنگ و معلمی میشناسند؛ کثرتی دیگر از رودخانهی قلم و چشمهسارِ واژگانش به دریای سخاوت او میرسند، بسیاری او را به واسطه فعالیتهای سیاسی و نطقهای آتشیناش در دهه ۸۰ به یاد دارند و باقی افراد نیز او را برای فعالیتهای اجتماعیاش در سالهای اخیر دوست میدارند.
"دارالفنون"ِ جملهسازی و واژهنوازی، در دههی ۸۰ شمسی با روی گشاده و دستانِ سبز در دفاع از اندیشهاش تیر هر ملامت و ممانعتی را به جان خرید اما بعدها در ارتقاء اداری و سازمانی، مظلومِ مُسَلَم و قربانی فزونطلبی و سالوسیِ سیاستبازان شد.
در عرصهی نوشتن، خداوند نعمتِ تسلط بر واژگان و بهرهگیری از قدرت آنان را نصیبش کرد؛ اما مداح، توجیهگر و تملقگویِ چشم بر حکم و گوش به فرمان نبود و آن مزیت را به سود اهلِ نیاز سوق داد؛ به نحوی که وقتی آمار کودکهمسری و طلاق در تعدادی از روستاهای شهرستان ایلام به یکباره سر به فلک کشید، از عزت و آبرویش مایه گذاشت و در میان این روستاها کانکس مستقر و کلاس دایر کرد؛ در به در مهمانِ منازلِ پدریِ دخترکانِ روستاییِ بازمانده از تحصیل شد تا آنان را به ادامهی تحصیل جگرگوشههایشان قانع کند؛ سپس مشتاق و مایهور پا بر گاز و دست به تلفن همراه و زبان بر کلام و سوار بر مزدای فرسودهی رنگ و رو رفته، کودکانِ روستایی و عشایری را برای خرید البسه و لوازم تحریر در شهر میچرخاند، شاید اینچنین از ازدواج زودهنگامِ خردسالانِ روستایی پیشگیری و چند سال بر دوامِ دورانِ کودکیشان بیفزاید.
ناصری نه از آنانی که از همه جا رانده و پشت در مانده که به سائقهی ذوق به مسیر معلمی روی آورده بود و از این رو به قدرت پشتپا زد و حتی در دورانی که حکم ریاست بر منطقه ویژه اقتصادی مهران را به نامش زدند، با نامهای سرگشاده زیر بارِ مسئولیتِ غیر مرتبط نرفت و از دغدغههایش برای مدرسه گفت؛ جایی خواندم که وصیت کرده در حیاط یکی از مدارس به خاکش بسپارند.
به برکت ادب، قلم و خضوع مردانهاش، در بین اهالی فرهنگ و اجتماع "نافذالکلمه" است اما با این وجود، بسیاری از خدماتش در چشم دیگران مجهول مانده است.
در دیاری که میان زبان و دل مردمانش فرسنگها فاصله است، سر ارادت عبدالصاحب ناصری به درگاهِ محافلِ دینی سوده است و برگزاری ممتد کلاسهای قرآن در مجتمعِ آموزشیِ تحت مدیریتِ او ثابت کرد که از درازدستانِ کوتهآستین نیست!
قرارداد نامکتوب اما معتبرِ ارادتم به قلمش از "علی کوچولو و ستارهاش" و انتخابات مجلس هشتم آغاز شد و کماکان در این شورهزار جهل و فقر خطرخیز فرهنگی، مسحور معجزهنمایی این معلمِ بی آلایش است.
راهش پر رهرو باد
هفتم فروردین ۱۴۰۳
#ایلامیاران
@ilamyaran