پایگاه خبری تحلیلی ویرا weera.ir

جمعه 31 فروردين 1403 | Friday 19 April 2024

سایت ویرا- شهرام مامي روانشناس و عضو هيات علمی دانشگاه- مرگ يك حقيقت زيستي است و در تمام جوامع انساني وجود دارد تا جایی که ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺳﯽﺗﺮﯾﻦ ﺩﻏﺪﻏﻪﻫﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺭﻭﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟّﻪ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮ ﻧﻈﺮﯾّﻪﭘﺮﺩﺍﺯ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺧﻮﺭ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻌﺮﻓﺘﯽ ﺧﻮﯾﺶ، ﺍﺯ ﺯﺍﻭﯾﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ.

از این رو زيگموند فرويد در مقاله اي با عنوان ((انديشه هاي در خور ايّام جنگ و مرگ)) مي نويسد كه مرگ ديگر إنكار نخواهد شد، ما مجبوريم آن را باور كنيم، مردم واقعا مي ميرند و نه ديگر يكي يكي ،بلكه بسيار ،مرگ ديگر رويدادي تصادفي نيست،...

و از نگاهی دیگر مینویسد در جوامعي كه افراد با مرگ زندگي مي كنند يا با جنگ،بيشتر با مفهوم مرگ آشنايند تا زندگي،چرا که  ترسشان از مرگ كمتر است.

يكي از صاحبنظران مي نويسد هراس از مرگ است كه جامعه انساني را تمدن ساز كرده است و لذا ميل زندگي و بقاست كه وادارمان مي سازند تا بكوشيم خود را حفظ كنيم و به سوي استفاده هرچه بيشتر و بهتر از فضاي زيست خود برانگيخته شويم.

🔹از انجایی که ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ، ﻣﺨﺘﺺّ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻏﯿﺮ ﺍﻭ ﻫﯿﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺮﮒ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﻨﺪﯾﺸﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺻﻄﻼﺣﺎً ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻣﺮﮒ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ، ﻣﺮﮒﺁﮔﺎﻫﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺻﻔﺎﺕ ﻧﻮﻉ ﺑﺸﺮ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.با  ﺗﻮﻟّﺪ، ﻣﺮﮒ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﺎ ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ ﻭﺍﻓﺮ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ؛ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺒﺎﺏ ﺻﺎﺑﻮﻧﯽ ﻣﯽﺩﻣﯿﻢ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﺮﮐﯿﺪ.

مرگ روزانه در جاده ها،در مناطق جنگي،در رخدادهاي طبيعي و غيرطبيعي،عدم توجه به ايمني در صنايع و كارخانه ها و كارگاهها و...پذيرش مرگ و ترس از مرگ را به راحتي در اذهان عمومي جامع نهادينه كرده و انديشه و افكار خودانتحاري را نيز آسان ساخته است.

🔹دراستفاده از مفاهيمي چون "تا فردا كي مرده و كي زنده!!؟" اين نگرش و طرز فكر  را كه انگيزه افراد براي بهبود در وضعيت اينده زندگي را كمتر كرده و اين مفاهيم باورهاي غلط و خوره هاي ذهني شده اند و هر زمان كه در جوامع، فرهنگ مرگ را كمرنگ تر  و فرهنگ زندگي و تلاش براي بقاء وشكوفا ساختن زيست را  پررنگتر كرديم و بخواهيم و بدانيم كه از جهانمان لذت بريم،اينگونه است كه انديشه مرگ را كنترل كرده ايم و بدانيم لذت بردن از جهان عيش طلبي نيست!!.(شايد سوال اين باشد كه در اين شرايط موجود در جامعه لذت هم هست و يا موجود است!! واين محصول همان تفكر و عدم توجه به لذت متوليان در گذشته مبني بر عدم توجه به لذت بردن در اين جهان براي مردمان نه خود! و توجه ويژه به لذات آن جهانيست)

🔹بهرحال واكنش اجتماعي امروز مردم و فضاي مجازي به رخدادهاي چون انتحار زوجي در استان و فرهنگ مرگ بيانگر وضعيت سلامت روان جوامع است.

جامعه بيمار و نگران است.باید این موضوع را دريابيم.البته انتشار اخبار رفتارهاي انتحاري و حركت به سوي فقدان خود چه در فضاي مجازي و فضاي رسانه اي به صورت احساسي و بدون تحليل و مبتني بر همدردي نمي تواند اثرات مطلوب در كاهش اين رويه شوم را  داشته باشد ـ بلكه مي تواند افراد مردد با ويژگي هاي شخصيتي توجه طلبي را در مسير رفتارهاي خود انتحاري قرار دهد

اینجاست که باید گفت چه بر سر مسئوليت، مسئولين امده است!!

🔹نظاره گري و داده سازي و تحليل بي پايه و محتوا ، عدم شفافيت در برون سپاري مطالعات پژوهشي رنجنامه ی گسترده است.

 تا چه میزان متولیان امر  مكلف به پاسخگويي  نقصان عملكرد خود خواهند بود؟

اينجانب  بعنوان روانشناس ـ بخش هاي مختلف و متوليان آسيب اجتماعي استانم را مي شناسم.

 دانش !و دغدغه اشان! را در می‌یابم  و اینجاست که باز باید گفت ميزان درك حوزه سياسي اجتماعي در بخش آسيب اجتماعي و نگاه ژرف به مفاهيم تخصصي اسيب هاي اجتماعي استان را دوست داريم كه بدانيم؟

ایا کسی هست که پاسخگو باشد  ؟مسئوليت جزيره اي سازمان ها و دوائر استان و توجه به بدنه كارشناسي منتج و مبتني بر نتيجه،جاي تامل دارد.لذا میطلبد

🔹يكبار براي هميشه مسئولين حوزه اجتماعي به صورت علمی و عملي اعتراف به ناتواني كنند و دست از قائله مرگ بردارند و روح اميد را به تن زخمی استان برگردانند.

ميشود اميدوار بود.

به راستی که  آنان كه امده اند براي خود نيستند، مديران  براي رهايي و نجات امده اند ــ نه اسير جايگاه و تخت!؟اميدواريم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
بازخوانی کپچا


تمامی حقوق سایت محفوظ و متعلق به مدیریت سایت ویرا می باشد ، طراحی شده توسط دنیای طراحی وب 09186377747

 

 

Template Design:Dima Group