پایگاه خبری تحلیلی ویرا weera.ir

جمعه 10 فروردين 1403 | Friday 29 March 2024

 

سايت ويرا- محمدحسين شاوردي-دوست عزیز و یار دیرینه‌ام جواد بسطامی، از من خواسته تا به عنوان "یک خبرنگار و اقتصادنویس کوچک" درباره دو نماینده حوزه شمالی استان و مسیری که پیش روی آنهاست، چیزی بنویسم و ضمن بررسی وضعیت استان و کشور، توصیه‌ها یا درخواست‌هایی از دو بزرگوار داشته باشم. پس به دست به قلم شدم.

آنچه در ادامه می‌آید به ترتیب شمایی است کلی از ایلام، ایران، قانون‌گذاری برای حوزه‌های محلی و ملی و سپس آفت‌های پیش روی دو نماینده و در نهایت "چه باید کرد؟" آنها. لازم است یادآوری کنم این نوشته ابدا اشاره‌ای به موضوع کذایی پتانسیل‌های استان ندارد چون نگارنده معتقد است وضعیت کنونی استان حاصل ترکیب ظرفیت‌های جمعیتی، نهادی و جغرافیایی ماست. امیدوارم در این شب و روز عزیز که به نام نوروز، جشن باستانی ایرانیان مزین شده، کام خوانندگان این نوشته تلخ نگردد.

 

یکم؛ ایلام.

استان کوچک ما ابدا اوضاع خوبی در هیچ یک از شاخص‌های اقتصادی ندارد. فقدان سرمایه‌گذاری خارجی مولد، نرخ تورم بالاتر از میانگین کشوری، فضای کسب و کار به شدت نامساعد، نیروی کار مهاجر و گریزان از دیار و نرخ مشارکت اندک افراد در اقتصاد محلی، همه از شرایطی حکایت دارند که ناامیدی، بی‌پناهی و فقدان را به روح و ذهن آحاد مختلف جامعه به ویژه طبقات متوسط و پایین تزریق می‌کند. بخش خصوصی بسیار کوچک و ضعیف است و تا چشم کار می‌کند دولت است و کارمندانش. اما از این بدتر شیوه تعامل جامعه با دولت یا "رابطه زیردستان و فرادستان با همدیگر" است. چیزی که به باور من هنوز هم از عهد باستان عبور نکرده و با وجود دنیای شبکه‌ای و اطلاعاتی، کماکان حول محور خون و قبیله می‌چرخد. خلیل کمربیگی پژوهشگر و همشهری خوش‌ذوق حدودا یک دهه قبل در نشریه آلامتو از پارادایم "ده‌س دار و بی ده‌س" گفت. وضعیتی که در آن فقرای ایلامی فقیر می‌مانند چون به رانت قبیله و ارتباطات خونی و باندی متصل نیستند و ثروتمندان مرفه‌تر می‌شوند چون پیوسته از این رانت بهره می‌برند. خب در این شرایط که دو بخش اقتصاد و سیاست در استان ایلام وضعیتی شبیه به یک جامعه سالم و در پویایی و تحول ندارد، چرا باید انتظار داشته باشیم خودکشی کم شود یا مهاجران به سرزمین مادری برگردند؟ علی اکبر بسطامی و سارا فلاحی باید حتما به این پرسش بیاندیشند و اگر آن را درست یافتند، تلاش کنند با "نظارت دقیق و صحیح" بر شرایط استخدامی در ادارات، نهادها و دستگاه‌های دولتی، ورود به دولت را طوری به‌سامان کنند که از لوث رانت و قبیله پاک شود.که اگر اینگونه شود، احتمالا بهترین استعدادها به دولت راه می‌یابند و حکمرانی با کیفیت‌تر و بهتر و به‌سامان‌تر می‌شود و حاکمیت نفع می‌برد. در عین حال خانواده‌های بیشتری به چرخه درآمد پایدار دست یافته، به لطف توزیع بهتر ثروت، استان وضعیت بهتری می‌یابد. این کار کوچک باید مطالبه همه ما باشد.

 

دوم؛ ایران.

همه ما از صدر حاکمیت تا فقیرترین افراد جامعه از حال کشور آگاهیم گرچه شاید هرگز انتظار آن را نمی‌کشیدیم. اما باور کنید سال 98 طرحی کوچک از آن چیز بزرگی است که در انتظار ماست. حال ایران اصلا و ابدا خوب نیست. فقر و فساد دو نشانه عمده فروپاشی سیستمی هستند، چیزی که با نزول کیفیت حکمرانی به وقوع می‌پیوندد. اگر در این سال دیدیم که در یک تشییع جنازه 70 هموطن عزیز کشته شدند یا سرداری به راحتی، در خاک همسایه به قتل رسید و یا شهرهای‌مان در برابر سیل و زلزله عاجز و ناتوان ماندند و یا ماشه سربازان وطن سینه کبوتران خودی را در آسمان نشانه رفت، این یعنی حکمرانی ما ضعیف شده و باید برای آن چاره بیاندیشیم. این یعنی منتظر بیکاری بیشتر، تورم بیشتر و فساد گسترده‌تر باشیم. این یعنی فساد عقل سیستمی مارا کم کرده و دستاورد ما کمتر شده. یادمان نرود؛ وقتی از حکمرانی حرف می‌زنیم منظورمان روابط قدرت نیست. منظور نوع و سرعت "حل مسئله" توسط دولت است. دم و دستگاه عریض و طویلی که با پول نفت و مالیات ملت دایر شده و ادعای پدری دارد. اما کدام فرزندی "سیاستگذاری بنزین و آبان 98" را از پدرش می‌پذیرد؟ شما درباره پدری که بی‌گدار به آب زده و بی‌توجه به آتیه، تنها تعداد فرزندانش را افزایش داده، چطور فکر می‌کنید؟ مطمئنا امروز هیچکس این پدر را دوست ندارد. وقتی جامعه پدرش را "حاکمیت را" دوست ندارد به آن بی‌اعتماد می‌شود و پای صندوق رای نمی‌رود و به حرف‌هایش توجه نمی‌کند. در نتیجه رابطه ملت و دولت از هم گسسته، راه بر همکاری مسالمت‌آمیز و بدون خونریزی موافقان و مخالفان بسته می‌شود. خب در ادبیات اهالی سیاست، این وضعیتی است که وقتی مشروعیت سقوط کرده، حادث می‌شود. این وضعیت وقتی رخ می‌دهد، پشت سرش حتما طوفان می‌آید‌. عزیزان نماینده ما در مجلس باید منتظر طوفان باشند اگر راهی که مجلس قبلی رفته را دوباره ادامه دهند. اگر مجلس به جایگاه واقعی خود برنگردد، طوفان به زودی همه ما را با خود خواهد برد.

 

سوم؛ قانون‌گذاری برای حوزه محلی.

دو نماینده محترم حوزه شمالی حتما این گفته مشهور را شنیده‌اند که "جهانی بیندیش و محلی عمل کن". در ظاهر حرف ساده‌ای است اما عملی کردنش در جایی مثل ایلام سخت است. بخش بسیار زیادی از مشکلات کشور که روی هم تلنبار شده و حل نمی‌شوند، به عدم توجه به این جمله برمی‌گردد. دنیا اما از وقتی فهمیده برای ساختن یک جامعه سالم به مشارکت همه افراد جامعه از روستایی و شهری تا باسواد و بیسواد نیازمند است و همه به یک اندازه حق دخالت دارند، جور دیگری به مسائل نگاه می‌کند. این جور دیگر هم یعنی حکومت مرکزی با کمک حکمرانان محلی ما که همان استاندار و فرماندار و نمایندگان مجلس و ائمه جمعه و فرماندهان نظامی و ... هستند، اعتماد و مشارکت بومیان منطقه را جلب کنند. این جلب اعتماد و مشارکت در گرو فهمی تازه از کلمه "عمومی" و پاسخ درست به آن است. واژه عمومی (Public) در ظاهر به هرآنچه که در گستره جمعیتی بزرگی وجود دارد، گفته می‌شود. ولی این طور نگاه کردن به مسئله سادگی است. جستجوی تازه محققان و پژوهشگران سیاستگذاری عمومی نشان می‌دهد آنچه از نظر حکومت مرکزی حل مسئله است، با آنچه مردم مثلا چوار یا شباب از حل مسئله دارند، فرق دارد. همچنین مسئله شباب با چوار و چوار با ریکا و مورت با ملکشاهی تفاوت اساسی دارد. در نتیجه اگر نمایندگان تازه ما در مجلس این تصور را دارند که اصطلاحا خرشان از پل گذشته و دیگر نیازی به رای دهندگان ندارند و لازم است آنها را دور بزنند، سخت در اشتباهند. این روند طی ده دوره گذشته امتحان شده و هربار جز شکست و سرافکندگی برای مجریان آن چیزی در بر نداشته است. تماشا کنید همین دوره چه بر سر جلال میرزایی که از قضا نماینده متوسط و نسبتا مستعدی برای استان بود، آمد. با 63 هزار نفر رای به مجلس رفت اما این دوره کارش به جایی رسید که حدود 3 هزار نفر به او اعتماد کردند. فاجعه یعنی همین. پس هم علی اکبر بسطامی و هم سارا فلاحی باید بدانند قدرت گرفتن همانقدر ساده است که بر باد دادنش. کافی است بی‌برنامه، کند، بی اندیشه و قبیله‌ای قانون‌گذاری کنیم و ارتباط با حوزه انتخابیه را محدود به دوستان کنیم. اینطور شکست حتمی است.

 

چهارم؛ قانون‌گذاری برای حوزه ملی.

در سطر سوم گفته بودم که معنی "عمومی" در حوزه محلی بسیار پیچیده است. در حوزه ملی از قضا این کلمه شفاف‌تر و دقیق‌تر است. چرا؟ چون تعداد خیلی زیادی رسانه و نویسنده و روزنامه‌نگار، باکیفیت نسبتا خوبی اغلب زوایای مشکلات، چالش‌ها، ابرچالش‌ها و بحران‌های ملی و فراملی را از دل جامعه بیرون کشیده‌اند و پیش روی حکومت گذاشته‌اند. در حوزه محلی، مثلا در ایلام، کدام رسانه نقدی جدی درباره چرایی ناتوانی تاریخی جذب سرمایه‌گذاری خارجی از استان نوشته است؟ جز علی حیات نیا که به جرم راستگویی و رک گویی از سیستم اداری گریزان شد، هیچکس به ابرچالش تلخ نپرداخت. در حوزه ملی اما چنان که گفتیم مسئله عمومی (Public problem) شفاف‌تر است. سارا فلاحی و علی اکبر بسطامی اگر نماینده این مردمند، باید بدانند منافع ملی با دمیدن بر آتش اختلاف بین مجلس و دولت به دست نمی‌آید. با جهان ستیزی و غرب ستیزی و مذاکره ستیزی به دست نمی‌آید. با ضدیت با تجارت خارجی و روابط باثبات بین‌المللی به دست نمی‌‌آید. جز در مقاطعی

همه اینها در 4 دهه گذشته انتخاب دائمی کشور بوده و عایدی خاصی برای مردم نداشته است. این رویه باید عوض شود. در عین حال نباید مثل اشتباه فاحش حسن روحانی تصور شود با مذاکره می‌توان بحران شبکه بانکی و ابرچالش تورم را حل کرد یا دست دادن با وزیر خارجه آمریکا می‌تواند باعث بهبود وضعیت محیط زیست یا کاهش کسری بودجه در ایران شود. سارا فلاحی و علی اکبر بسطامی باید بیش و پیش از هر چیز از کارشناسان معتمد و کاردان حرف‌شنوی داشته باشند و از ادامه سیاست‌های غلط قبلی مثل سرکوب قیمت نان و گوجه فرنگی و پیاز یا ادامه فروش بنزین و برق و آب ارزان به همه طبقات جامعه بپرهیزند. اقتصاد ایران سالانه بیش از 50 میلیارد دلار یارانه پیدا و  پنهان به جامعه تزریق می‌کند که 75 درصد آن به جیب 25 درصد ثروتمندتر جامعه می‌رود. این قبیل اشتباهات اگر تداوم یابند، حتما بحران‌های ما در سال‌های 1399 و 1400 بیشتر و بیشتر می‌شوند.یکدست بودن مجلس یازدهم برای من ترسناک است. امید که قانون‌گذاری برای حوزه ملی در یک مجلس کاملا اصولگرا به گسترش هرچه بیشتر خطاهای سیاستگذاری منجر نگردد.

 

 

و اما در آخر.

دوست عزیزی از من پرسیده بود تهران با ایلام چه تفاوت‌هایی دارد که آنها را پیشرفته و ما را توسعه نیافته می‌نامند؟ من با تجربه 5 سال زندگی در پایتخت و دمخور شدن با توده‌ها و طبقات مختلف شهری می‌گویم ایلام هیچ احتیاجی به تهران شدن ندارد اگر قرار است دیدن تهران در خطوط مترو و پل‌های طبقاتی صدر و تونل نیایش خلاصه شود. ایلام باید حتما به مدل تهران نزدیک شود اما نه در ساخت و ساز و عمران که در بعد نرم افزاری و ذهنی. چرا؟ چون تهران مصداق بارز شکست سیاستگذاری است که در نتیجه هزینه کرد بسیار زیاد در پروژه‌های بیهوده ایجاد می‌شود. اگر کسی مستمر و طولانی در تهران زیسته باشد از کندی و کاهلی شبکه BRT یا کمبودهای شدید مترو یا آلودگی پیوسته شهر یا مناظر نازیبای سیمانی یا اقتصاد شهری نابسامان پایتخت سر به جنون خواهد گذاشت و همین ایلام زیبا و کوچک را خواهد ستود. ذکر دلایلش در این جریده کوتاه نمی‌گنجد. منتهی تهران در بعد نرم افزاری و در مقایسه با ایلام قبیله زده‌ی باستانی و بسته، شهری است باز و روادار برای همه فرهنگ‌ها، با کمترین میزان دخالت دولت در اقتصادکلان، بیشترین سطح رقابت در سطح اقتصاد خرد و بهترین استاندارد جذب و بکارگیری نیروی انسانی در کشور. البته همین تهران در شاخصهای جهانی وضعیت متزلزلی دارد ولی در مقایسه با ایلام فرسنگ‌ها پیش است. نمایندگان تازه ما در مجلس شورای اسلامی کار سختی در پیش دارند اگر بخواهند روالی خلاف ده دوره گذشته را طی کنند. آنها همین حالا و پیش از شروع بازی، سه بر صفر  عقب‌اند. شبکه مشاورین آنها ناقص است، نیامده مدیون ده‌ها و شاید صدها چهره متنفذند، شوربختانه گزارشی هم با آمار و عدد و رقم از حال استان ندارند و وضعیت کشور را هم قطعا دقیق نسنجیده‌اند. من مطمئنم دو عزیز درباره شرایط حاکم بر صندوق‌های تامین اجتماعی که بعد از قانون اساسی دومین میثاق ملی ماست، چیز زیادی که در حد یک ایده یا راهکار باشد، نمی‌دانند. امیدوارم در 90 روز آینده بجنبند و بجای حلقه‌های بسته دوستان، حلقه‌های باز مشاورین خود را تکمیل کنند. در روزهای آینده اگر تمایل داشتید، در این باره به تفصیل خواهم نوشت. بازهم از شما ممنونم.

 

با نهایت احترام

 

محمدحسین شاوردی

خبرنگار روزنامه هفت صبح و عضو تحریریه مجله تجارت فردا

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
بازخوانی کپچا


تمامی حقوق سایت محفوظ و متعلق به مدیریت سایت ویرا می باشد ، طراحی شده توسط دنیای طراحی وب 09186377747

 

 

Template Design:Dima Group