بهروز سپیدنامه- سايت ويرا -برنامه استعداد یابی «عصر جدید» که به همت مجری توانا آقای «احسان علیخانی» از آنتن شبکهی سه سیما پخش میشود، روگرفتی از برنامههایی نظیر American’s Got Talent و Arabs Got Talent است که جای خالی آن در شبکهی ملی، کاملاً مشهود بود. پخش این برنامه، نوید بخش حرکتی نوین در معرفی استعدادهایی است که فرصتی برای ابراز وجود نیافتهاند و این برنامه در راستای ایفای این کارکرد، تا حدودی موفق عمل نموده است. هر چند که نمیتوان منکر نقش اساسی آن در چهره شدن داورانی چون «دکتر سید بشیر حسینی» و «آریا عظیمینژاد» بود.
مهمترین نکتهای که در دیدار آغازین این برنامه جلب توجه میکند، ترکیب ناهمگون هیئت داورانی است که شامل دو بازیگر سینما و تئاتر (امین حیایی و رؤیا نونهالی) یک مدرس دانشگاه در حوزهی فرهنگ و رسانه (سید بشیر حسینی) و یک آهنگساز (آریا عظیمینژاد) است. سنخیت اندک این داوران با بسیاری از اجراها که متناسب با تخصص آنان نیست، «روایی» و «اعتبار» (Validity) داوری را مخدوش نموده است.
روایی یا اعتبار (Validity) در «سنجش و اندازهگیری» به معنی آن است که ابزار، توانایی و قابلیت سنجش صفت مورد نظر را داشته باشد. مثلاً برای سنجش میزان طول یک میز، باید از خطکش یا متر استفاده نمود نه ترازو. به عبارتی دیگر، خطکش، اهلیّت سنجش طول یک میز را دارد و ترازو فاقد این قابلیت است. لذا قضاوت یک هنرپیشه در خصوص حرکات آکروباتیک، نظیر سنجش طول یک میز با ترازوست.
نقد مفصل برنامهی عصر جدید مجال بیشتری میطلبد که از حوصلهی این مقال، بیرون است. لذا به فراخور حال، به یکی دو نکتهی مهم اشاره مینماییم. نخست اینکه در این برنامه شاهد بازتولید خشونت و تغییر غیر منطقی نظام ترجیحات از کنشهای عقلانی و عاطفی به سمت کنشهای هیجانی میباشیم. در این برنامه، مربی رزمیکاری که چشم بسته با شمشیر، خیار را روی بدن شاگردانش دو نیم میکند و حتی سبب مجروح شدن یکی از آنان میگردد بر نوجوانانی که با هوش سرشار و نبوغی چشمگیر، محاسبات پیچیدهی ریاضی را انجام میدهند، برتری مییابد. گروههای آکروبات که سبب ترشح غدد آدرنالین افراد میشوند بر خوانندگان و هنرمندانی که آرامش را به زیباترین شکل ممکن میسرایند و به تصویر میکشند، ترجیح داده میشوند. و این آسیب میرود تا جهتگیری برنامهی عصر جدید را از«خلاقیت محوری» به «تکنیک زدگی» سوق دهد.
در برنامهی دوازدهم عصر جدید، شاهد حذف ناباورانهی دو خوانندهی کُرد بودیم. کارزان و عبدالباسط قاسمی دو برادرند که یکی پیرایشگر و دیگری رانندهی تاکسی در شهر سنندج است. این دو برادر هنرمند، بی آنکه نزد استادی تعلیم دیده باشند، نواها و نغمههای کُردی را به زیباترین شکل ممکن میخوانند. تا جایی که آریا عظمی نژاد بر خلاف روال مألوف و سنت داوریاش، در دقایق اولیه اجرا، با اشتیاق تمام، رأی سفید را به آنان داد. سایر داوران نیز بر این امر معترف بودند که گرچه معنای کلام را نفهمیدهاند، اما روح زلالی که در موسیقی و اجرا موج میزد، ناخودآگاه، دستان آنان را به سمت کلید تأیید هدایت کرده است.
در اجرای دوم کارزان و عبدالباسط، شاهد ترکیب و تلفیق سه مقام از مقامهای مناطق کُرد نشین ایران بودیم. نخست مقام «هوره» بود که خاص استانهایی چون ایلام و کرمانشاه است. آنان، اندوه جاری در هوره را به دلتنگی شادمانهی سور و سات عروسی متصل و به توصیف طبیعت پیوند زدند و اثری مانا و تأثیرگذار خلق کردند. اما این اجرای جاودان در هماوردی با برنامهی آکروبات ناکام ماند و داوران، آلودگی صوتی اجرای موتورسیکلت را بر نغمهی اساطیری ترانهای کُردی ترجیح دادند. هنگام قرائت آراء، آریا عظیمینژاد با اندوه اظهار نمود که: «زورش به داوران نرسیده...» و برادران قاسمی حذف شدند.
نکتهی دومی که باید به آن اشاره کرد این است که در قضاوت یک قطعهی موسیقیایی یا آواز، باید وزن رأی آریا عظیمینژاد همسنگ هر سه داور دیگر باشد. چون او هم علم و هم تجربهی موسیقی دارد و اگر سایر داوران به نظر او تمکین نکردهاند باید در سلامت رأی و بینش آنان تردید نمود. زیرا صلاحیت سایر داوران در حذف کارزان و عبدالباسط به اندازهی صلاحیت ترازو برای سنجش طول است.
در برنامهی عصر جدید شاهد حذف خلاقیتهایی هستیم که همهی آنان قربانی نظام ترجیحات ناصواب داورانند. از سویی دیگر، سپردن قضاوت تخصصی به آراء مردمی برای راهیابی برگزیدگان به مرحلهی سوم نیز به نوعی عوامگرایی منجر شده که بر اساس آن شاهد حذف هنرمندان صاحب ذوقی چون «آرمان» یم که صدای او راوی فرهنگ و هنر ایل بختیاری بود. شاهد حذف «شروین»ایم که صدای متمایز او ترجمان حالات جوان امروز بود. و شاهد حذف دهها خلاقیت دیگر. به طور کلی داوران این برنامه به جای «تمایز» به «تکرار» الگوهای پیشین متمایل هستند. و این امر منافی اصل خلاقیت است. و استقرار دیکتاتوری اکثریت در آراء مردمی ، نیز به بازتولید جریان خرید و فروش رأی و فرهنگ کاسبکارانه منجر شده و سلامت قضاوت را به خطر انداخته است.
برای کنترل این آسیب پیشنهاد میشود هیئتی مرکب از داوران متخصص و اهل فن هر رشته تحت عنوان «شورای عمومی داوران» مرکب از 3، 5 یا 7 داور تشکیل شود . این داوران لازم است بر اساس فرمهای امتیازبندی که سقف نمرهی آن 100 است قضاوت نمایند تا امکان مقایسهی بین آراء فراهم شود. نمرهی 100 نیز باید بین مؤلفهها و شاخصهای جزییتر تقسیم گردد. لازم به ذکر است که قضاوت در خصوص هر رشته باید توسط داوران تخصصی آن رشته انجام پذیرد.
در پایان ذکر این نکته ضروری مینماید که: اگر احسان علیخانی روند داوریها را تغییر ندهد، برنامهی عصر جدید با خاموش کردن صداهای متمایز، میرود که از استعدادیابی به استعداد کشی مبدل گردد