سایت ویرا- یونس قیطانی- در داستان بازرگانی و سعدی در باب سوم «در فضیلت قناعت » گلستان ، بازرگان در جواب سعدی که در خصوص آخرین سفر تجاری اش می پرسد ، چنین جواب می دهد :
« گفت: گوگرد پارسی به روم آورم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و از آن پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم. »
همین دو خط از زبان شیخ اجل کفایت می کند تا به ریشه ی تاریخی ضرورت تبادلات تجاری فارغ از توجه به مرزها پی ببریم ؛ آن جا که انسان حتی در قرون پیشین و حتی در مزرعه اش احساس خودکفایی نمی کرده و به درستی خود را بی نیاز از داد و ستد با سایرین نمی دانسته و پیله ی اختناق و کوته بینی را به دور خود و رعیتش !؟ نمی تنیده است.
در زمان حال که نیازهای جوامع بشری متنوع و ملون است و برآورده شدن آن بی گمان از دست یک جامعه بر نمی آید و نیازمند تعامل و تفاهم با سایر اقلیم هایی است که همچون سرزمین ما دارای پتانسیل های انسانی ، معدنی و طبیعی خدادادی هستند که بی شک ، برای ایجاد تعامل و ارتباط و حفظ توازن منایع در جهان قابل بحث و توجه است.
در طول سده های گذشته ما شاهد رنسانس ها و نقاط عطفی در پیشرفت و تغییر سبک زندگی مردم از نظر فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی بودیم ، هر بازه زمانی متناسب با تجربیات و اکتشافات بشری دارای شاخص های خاص خود است که ضرورت بهره برداری از آن داشته ها برای بهبود شرایط زندگی مردم و توسعه زیرساخت ها برای آیندگان اجتناب ناپذیر است .
از سویی دیگر ، در صد ساله ی اخیر که « نفت » به عنوان گوهر دردانه ی پیشرفت و رفاه برای کشورهای برخوردار از این ماده ی فسیلی بوده است ، توسعه و آبادانی ،تقویت ذخایر ملی ، توسعه صنعت و زیرساخت های عمرانی و سرمایه گذاری همه جانبه برای آیندگان و جهان «پسانفتی » در گرو اتخاذ سیاست درست وایجاد تعامل با دنیا و کشورهای موثر و نیازمند به این ماده بوده است .
بی گمان یک سلسله حکومتی آن گاه خوشبخت است ، که در دوره ای قرار داشته باشد ، دخایر زیر زمینی و منابع طبیعی اش نیاز اصلی جهان برای تکنولوژی و صنعت جاری همان دوره زمانی باشد . در این میان برخی گوی سبقت را ربوده و بهترین بهره برداری را از این نعمت خدادی کرده و فرداهای خود و آیندگان را تضمین کرده اند و برخی اندک هم با غفلت و اشتباهات عامدانه و لجوجانه این فرصت طلایی را از دست داده و اکنون با رسیدن به دوره بی نیازی جهان از سوخت های فسیلی و کاهش منابع نفت و گاز در جهان به استیصال و درماندگی در مقابل نسل حاضر و خجلت و خیانت و شرمساری برای نسل های آینده رسیده اند.
یادمان نرود در طول هشت سال بیشترین درآمد نفتی طول تاریخ ایران را که به قولی بالغ بر هفتصد میلیارد دلار بوده را بر باد فنا داده ایم و سایر فرصت های سرمایه گذاری در منابع نفت و گاز کشور را به رقیبان باخته ایم .
اگر روزگاری گوگرد پارسی را به روم می دادیم و با درآمدش برد یمانی تحویل می گرفتیم ، امروز در مقابل نفت و گاز حتی هل ، دارچین و زردچوبه با کیفیت و یا برنج درجه سه هم تحویلمان نمی دهند .
برخی کشور ها همچون عربستان هر چند دیر ، ولی بالاخره از پیله ی پروانگی به بلوغ پریدن رسیدند و با کاهش تنش ها و موانع سیاسی با کشور های دور و نزدیک ، چهار نعله در مسیر تضمین امروز و فرداهای بسیار سخت و صعب العبور هستند و با بصیرت تام ، مشاهده می کنند که کشورهایی صنعتی همچون آلمان آخرین نیروگاه های هسته ای خود را تعطیل می کنند و حتی اروپای بی نیاز از سوخت فسیلی را ترسیم کرده اند و برخی هم نداشته هایشان را در « چاه ویل » نیروگاه اتمی بوشهر همچنان می ریزند ؛بی خبر از این که این چاه نیز پر نمی شود همچون دیگر چاه های خیالی ...
آقایان مسئول ! کشورهایی همچون امارات و قطر و در آینده خیلی نزدیک عربستان نیز ، درآمدهای کلان حاصل از نفت و گاز را از سبد بودجه سالانه حذف کرده اند و هر آنچه در آمد نفتی و گازی دارند به صندوق ارزی و سرمایه گذاری های کلان داخلی و خارجی اختصاص پیدا می کند در حالی که ما هنوز بی نفت ، نفس نمی کشیم !
دنیای بعد از نفت دنیای اقتصاد توریسم و فرهنگ است . ما داریم به بیابانی لم یزرع تبدیل می شویم ،بی محابا منابع طبیعی شامل جنگل ها و کوه ها ، دریاچه ها و رودخانه ها را به مرز نابودی کشانده ایم و از سویی امنیت اندک توریست های خارجی را هم ضمانت نمی کنیم !
نه بازارها و گردشگاه های پرزرق و برق مصنوعی ساخته ایم و نه چیزی از ته مانده ی منابع طبیعی باقی گذاشته ایم ؛ در حالی که شیخ نشین های آن سوی آب ، بیابان های لم یزرع را به بهترین سواحل و بازارهای گردشگری تبدیل کرده اند و حتی سودای تبدیل کویر سوزان به جنگل های سبز را از خیال به واقعیت رسانده اند .
فرزندان ما به کجای این آرمانشهر خیالی امیدوار باشند !؟ یادمان نرود ما می رویم ، اما آیندگان چگونه قضاوت خواهند کرد !؟
نگارنده شاید بدبینانه معتقد است فرصت های طلایی رشد توسعه اساسی کشور از دست رفته و با تغییرات اساسی و اصلاحات چشمگیر و تغییر سیاست ها هم بهبودی حاصل نخواهد شد ! زیرا در این تابوت مرده ای ست هزاران ساله که با اجماع تمام متخصصین علوم پزشکی مدرن و دوستان طب سنتی ، احیا نمی شود که نمی شود .
برای تان مهم است !؟