✍️سایت خبری ویرا- علی موسی نژاد، فعال اجتماعی و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایلام
صبح چهارشنبه ( 28 اردیبهشت 1401) یکی از پرسنل بنیاد مستضعفان استان ایلام با اسلحه گرم و دو قبضه نارنجک در محل کار حاضر شد و بنابر اظهارات مطلعان، قصد تسویه حساب با مدیر و شاید برخی از دیگر همکاران را داشت. اما در ادامه، شرایط چنان رقم خورد که به کشته شدن ۶ نفر و زخمی شدن ۵ نفر دیگر منجر شد. نوشته پیش رو در صدد است تا پرتوی بر این ماجرا بیفکند.
🔸مخرج مشترک غالب گزارش ها و اظهارنظرهای منتشره در فضای مجازی، آن است که آغازگر حادثه از سوی مدیر سازمان، مورد تبعیض قرار گرفته و درخواستهایش مسموع واقع نشده است و پس از چند بار تهدید زبانی و شفاهی، دست به چنین اقدامی زده است.
🔸البته قبلاً از این قبیل وقایع، بارها در ادارات استان ایلام رخ داده است؛ همچون خودسوزی مردی در مقابل بنیاد مسکن استان ایلام در اعتراض به عدم صدور پروانه ساختمانیاش، به رگبار بستن تعدادی از ادارات در ملکشاهی، سرقت مسلحانه منزل فرماندار اسبق یکی از شهرستان های استان و ... .
این حوادث علیرغم تفاوت ظاهری شان، اساساً از جنس خشونت هستند و عوامل و آبشخورهای مشترکی دارند و مصادیق مقوله ای کلیتر به نام «کین توزی » هستند.
🔸ماکس شلر در کتابی با همین عنوان؛ انتقام، نفرت، حسادت، بدخواهی و میل به تحقیر دیگران را اشکال مختلف کینتوزی دانسته، معتقد است که وقتی این عناصر و نیز اثراتشان با عجر عجین شود، ما با تنشی فوق العاده و خشونتبار مواجه خواهیم شد.
نگاهی به وقایع سالهای اخیر جامعه ایران، نشاندهنده روند رو به رشد کین توزی است که خود را به شکلهای مختلف جوک، شوخی، بی بند وباری، تخریب اموال عمومی، توهین به افراد و شخصیتهای مختلف و ... نشان میدهد. در چند سال گذشته با سوء مدیریت، خودمحوری و قانون شکنی، شرایط غیرقابل تحملی را بر اکثر شهروندان غالب کرده، شکافهای عمیق و عظیمی را به وجود آورده و جامعه را آبستن در سطوح مختلف، آبستن خصومت و کینه کرده است که مظاهر آن را هر روز به شکلهای مختلف مشاهده میکنیم.
🔸کین توزی در جامعهای رشد می کند که شهروندان به شیوهها و بهانههای مختلف، مورد تبعیض واقع میشوند و امکانات و فرصتهای بی شمار به سادگی از آنها دریغ می شود و انتقادها و اعتراضهای مسالمت آمیزشان شنیده نمیشود یا توطئه دشمن تلقی می شود.
کین توزی، یک بیماری است و شهروندی به آن مبتلا می شود که آگاه است و می داند در جامعهاش چه می گذرد، می داند چه حقوقی دارد اما حق مطالبهگری را از او گرفته اند. او میشناسد بسیاری کسان را که زمانی مور بوده اند و اینک مار شده اند.
🔸او دیگر به انتهای خط رسیده است، امیدی به اصلاح روّیههای غلط و فسادزا و بهبود شرایط ندارد، او از سر استیصال، خودش دست به کار می شود و تنها راهی که برایش مانده و تنها کاری که می تواند بکند، انتقام جویی و کین توزی است.
🔸این اقدام اگرچه در فرهنگ عمومی مردم نکوهیده است اما وقتی در بستر شرایط خاص قرار می گیرد، تحسین می شود( به شهادت کلماتی از قبیل ضارب و گروگانگیر که در مورد آغازگر حادثه به کار می رود). و این همدلی و همدردی افکار عمومی می تواند مجوزی برای تداوم اقدامات خطرناکی از این دست در آینده باشد. امید است نظام مدیریتی جامعه، صدای گلوله ها را بشنود.
@weerair