تلخند سایت خبری ویرا- هدی خیرالهی-ما ایرانیها این عادت را به گور میبریم؛ خندههایمان را برای مراسم عزا و اندوه و غصه را برای مراسم عروسی گذاشتهایم. بنابراین اگر اتفاقات اخیر کشور طنز میشود نباید خورده گرفت ؛ البته از قدیم گفتهاند سری که درد نمی کند را دستمال نمیبندند اما...!
در مناطق کُردنشین مرسوم است که هر کس در مراسم عزای عزیزشان لباس خنده بر تن کند با ارسال جوابیه در همان صفحه ادای تکلیف نموده و در مراسم عزای عزیزشان رخت قهقهه میپوشند و این رسم از دیرباز تاکنون باقی مانده است.
اعتراضات در کشور هنوز هم با عناوین متعددی نوشته و خوانده میشود و گاهی اوقات مثل حروف والی نوشته میشوند اما خوانده نمیشود مثل واژه محمد که "ممد"،"ممدی" و در مناطق کردنشین "مملو" ،"مموتی" و "مهمگه" و تا این لحظه از طرف فرهنگستان عادل و رفقا نامی در خور بر آن ننهادهاند تا برخی اعتراض را اغتشاش، تجمعات غیرقانونی ، انقلاب و جنبش زنان ایران بنامند.
اعتراضات جمع تناقضها و اضداد بود؛مورد داشتیم که دو فرزند از یک خانواده در دو طرف درگیری حضور داشته اند؛به عبارتی دیگر یک فرزند از طرف معترضین اقدام به شعار دادن و سنگپرانی نموده است و فرزند دیگر در قالب نیروهای غیرنظامی به سمت او و دیگر معترضان پاسخگو بوده و شلیک گلوله غیرجنگی داشته است؛ معلوم نیست مگر هر دو از محل یارانه و سفره یک پدر بزرگ نشدهاند پس چرا اکنون در مقابل هم قرار گرفتهاند و اختلافات خانوادگی خود را به کف خیابان کشانده و رسانهای میکنند؟
اعتراض است دیگر! دو طرف درگیری نقاب به چهره دارند و گلولههای جنگی و غیر جنگی کی شعور داشتهاند؟ آنها سواد احساسی برای نفوذ در قلبها را نداشتند و بیشتر از مغز خود ماشه چکاندند و سر و چشم جمعیت را نشانه گرفتند تا خیل مهاجمان و مدافعان، کشور را به یک چشم ببیند و خود نیز بگویند: ما همه را به یک چشم دیدهایم و تبعیضی در کار نیست که البته باید خیابانها و کوچهها به عنوان راستگوترین عناصر حاضر در اعتراصات که حرفهای درشتی از زبان گلوله ها شنیدهاند بیایند و شهادت دهند که باتومها،گلولهها و چاقوها چقدر قدرت تشخیص ضعیفی دارند و دروغگو هستند.
یکی دیگر از ضلعهای این اضداد این بود وقتی تیم ملی در جام جهانی از انگلیس باخت برخی از ایرانستیزان به خیابان ریختند و برد تیم ملی انگلیس را جشن گرفتند و وقتی همین تیم ملی مقابل ولز به برتری دست یافت ایراندوستان به خیابان ریختند؛ مشخص شد ملت به هر طریق دوست دارند شادی خود را با خیابان تقسیم کنند و البته همین مردم وقتی پرسپولیس برنده شد نیز به خیابان آمدند و تا پاسی از شب به خوشحالی و شعار دادنهای قرمز پرداختند، البته در مسیر بازگشت به خانه نیز دو تا سطل آشغال را به آتش کشیدند تا استقلالیها بیشتر ازا این تصور نکنند تیم پرسپولیس یک تیم حاکمیتی است.
اگر موشکافانه نگاه کردهاید اعتراضات در یک بازه زمانی خاص در روز اتفاق میافتد؛ غروب تا شب !؛ شعار معترضان هم این است "ما دوست داریم هر روز انقلاب باشد به جز صبح و ظهر تا ساعت 18.30 و روزهای آخر هفته! ". در هفتههای گذشته مردم تهران پس از بازگشت از شمال کشور برای اعتراص به ترافیک سنگین مسیر شمال چند تا شعار ساختارشکنانه نیز سر دادند که البنه این عزیران بعدها در حالی که صورتشان شطرنجی است اظهار ندامت و پشیمانی خواهند کرد .
یک کارشناس مسایل زنان که خواست زنده بماند به ما گفت:یکی از دلایلی که جنبش زنان(به زعم اپوزیسیون) در ایران توسط مردان پایهگذاری شد و تا امروز ادامه دارد این است که همواره پشت هر زن موفقی یک مرد ناموفق قرار دارد و مردان برای جبران این نقیصه و اثبات به زنان خود که هر زنی در جامعه میتواند موفق شود بغیر از همسران آنها، در اعتراضات اخیر از هیچ کوششی فروگذار نکردند و اگر در جریان اعتراضات اخیر جایگاه زنان از ابتدا تاکنون مورد حمایت بیشتر آقایان است تا بانوان، مربوط به زنذلیلی ایرانیها است.
البته پیشبینی میشود در ادامه اعتراضات مردان برای زنان ایران که با شعار «زن زندگی آزادی» بنا نهاده شد، حس حسادت بانوان به مهسا امینی بیشتر شود و با تکرار این بیت که "در شهر مصر پیرهن هر که پاره بود- انگشت روی زخم زلیخا گذاشتید" در جهت تغییر نام انقلاب خود به موضوعات دیگری از جمله تورم و اختلافات طبقاتی کشیده شود تا آنها نیز از همسران خود و جامعه معترضان مرد عقب نمانند.
جامعهشناسی که نخواست سایه اش از سر خانواده کم شود به ما خبر داد:علت حضور بیشتر دهه هشتادیها در خیابان این بود که والدین، آنها را از بازی کامپیوتری که عمدتا فکری و مبارزهای است منع کردهاند و مجبوراند این بازی را به صورت زنده در خیابان اجرا کنند و البته والدین هم بدشان نیامده است که فرزندان آنها که از بس خانهنشین شدهاند و زندگی ماشینی دارند بروند بیرون و ساعاتی را در منزل نباشند و آنها نفسی بکشند و در این بین نیز اگر با قبض و بسط تئوریک شریعت سنگی پراکندند و شعاری دادند به پای غرور نوجوانی و سبیل تازه در آمدهشان بگذارند و به آنها بگویند: عزیزم! عزیزم!.
هنوز برای بررسی علمی سرانه افزایش یا کاهش جمعیت در کشور نسبت به اعتراضات شهریور و تعیین جامعه آماری زود است اما از آنجایی که دهه هشتادیها به مانند دهه شصتیها نه «بگیر» هستند و نه «پا»میدهند اوضاع پیچیده شده و پدران دهه هشتادیها که عمدتاً دهه شصتی هستند برای اینکه در این رقابت سنگین خانوادگی از پسران خود عقب نمانند شبها با خودرو در سطح خیابانها و بلوارها اقدام به بوقزدن میکنند و در پایان شب در حالی که چشمانشان از گاز اشکآور شاعرانه است آغوششان را به روی درختان چنار و سرو خیابان میگشایند .
سخن آخر:
اعتراضات خیابانی ایران حرفهای تازهی زیادی در دل خود داشت که هیچ کدام را نمیشود به طنز و یا تلخند نوشت؛ مثل کشته شدن افراد بیگناه از معترضان جوان و نیروهای نظامی که هر کدام خانوادههایی داشتند اما این ذات اعتراض هست که مانند فرانسه و امریکا در بیشتر موارد به خشونت کشیده شود . افراد اپوزیسیون، تجریه طلب،برانداز و خارج نشین که ناهارشان را در پاریس میخورند و شامشان را در لندن، نمیتوانند مثل پزشکان اینترنتی از دور برای مردم نسخه بپیچند. اختلافات درونخانوادگی ایرانیها باید در درون خانواده حل و فصل شود .هرچند جای گلولهها ممکن است خوب شود اما جای زخم برخی اظهارنظرهای مسئولین داخل کشور نیز خوب نشد و کمتر از گلولهها قربانی نگرفت.