تلخند-جنگ به در؛ آغاز رفاقت ایلام و بلوطها در جنگ!
✍️سایت ویرا-سیروان صیدمحمدی ششدار از کی برای ایلامیها به یک پاتق اجتماعی تبدیل شد؟ هرچند ممکن است پیش از این نیز ششدار و درختهای بلوط خاطراتی را از ایلامیها ثبت کرده باشند اما چون منابع خبری موثقی...
✍️سایت ویرا-سیروان صیدمحمدی
ششدار از کی برای ایلامیها به یک پاتق اجتماعی تبدیل شد؟ هرچند ممکن است پیش از این نیز ششدار و درختهای بلوط خاطراتی را از ایلامیها ثبت کرده باشند اما چون منابع خبری موثقی در دست نیست معتقدیم رفاقت و سلامعلیک بلوطها با ایلامی از زمان جنگ، فرار فرار و زندگی زیر چادر شروع شد و شنیدین که میگن بهترین رفاقتها از یک جنگ آغاز میشود!.
هر مقام برجستهی کشوری در بدو ورود به استان برای گذاشتن هندوانه زیر بغل ایلامیها و «وادار کردنمان» گفتند: شما قهرمانید، مرزدار و شجاع و …سپس ادامه میدادند: ایلامیها در دوران جنگ با وجود بمبارانهای شدید رژیم بعث باری بر دوش کشور نبودند و به هیچ یک از استانهای دیگر کوچ نکردند!.
هرچند این موضوع یک حُسن بزرگ است اما ایلامیها معتقدند: «ایمه وه مل کسی نیچیم»!، «میهمان یه شو دو شو خوشه» «وه ملکسی نوریایمه» و فقط باید در ایلام باشیم و بمیریم!
ایلامیها اگر هم میخواستند از ایلام بروند ماشین نبود و بنابراین در دسترسترین مکان برای حضور چند ساله در زیر چادر همین آغوش رایگان بلوطها بود که بدون منت و بدون حرف در کنارشون زندگی کرد.
در ریشهیابی علت عدم ترک ایلام آمده است که یکی از متنفذان، کیخداها و ایدهپردازان زندگی چادری در ششدار «ناله نامه» کرده و گفته هر کسی از ایلام برود از ما نیست. ایلامیها را که خوب میشناسید نه پایشان را جلو بزرگترها دراز میکنند و نه حرف بزرگتر را روی زمین میاندازند!پس در همان زیر چادر ماندند.
پسوند محرومیت را هم ایلامیها روی خودشان گذاشتند تا بیشتر زیر چادر بمانند و با وجود اینکه جنک تمام شده بود ولی «ولکهر» ششدار، ملهگیجان و ماروره نبودند و اگر اکنون نیز میبینید که از یک هفته قبل از عید نوروز تا ۱۳ به در زیر چادر هستند ریشه در این رسم معاصر دارد.
اگر بپرسند اولین دلیلی که باعث شد ایلامیها در همین کوههای اطراف پناه بگیرند بیتردید انگشت اتهام به سمت علاقمندی به زندگی در شرایط سخت و کوردیاتی و «نان ساجی داخ با تماته کوردی» است؛ در جنگ نان ساجی یک نماد بود؛ هر کس میخواست زن بگیره پدر داماد میپرسید آیا دختر خانم نان ساجی بلد است درست کند؟ جارو کردن بلد است؟؛ به نان ساجی قسم میخوردند و به این برکت قسم! به دوران جنگ هشت ساله برمیگردد و در برخی موارد شنیده شده که برخی از افراد نانساجیبهنرخروزخور نان لواش را با نان ساجی با هم لقمه میکردند تا هم رسم زندگی در شرایط جنگی را حفظ کرده باشند و هم بدانند شهری بودهاند و بچه شهری هستند و کلاس بگذارند!
ایلامیها در جنگ نمردند! ولی درگیر عواقبت آن شدند. اگر امروز میشنوید روده و معده بیشتر مردم ایلام با مشکل مواجه است ناشی از نان خمیری، نیمبرش و یا سوخته و دودی بود! پس نباید نقش نان ساجی را در محرومیت ایلام در دوره جنگ نادیده گرفت.
احتکار کیسه آرد در دوران «فرارفراره» به گونهای بود که ایلامیها هر وقت خاک کم میآوردند از کیسههای آرد سنگر ساختند و هیچ وقت اجازه ندادند دشمنهای فامیل و همسایگان سنگرها و خاکریزشان را فتح کند.
آنها به فرزندان خود مدام فخرفروشان میگفتند؛ «آوسا هه یه هم ارامان نهیو بخویمن و نان بلوو خواردیمه»، «نانی میخورید نانی نذر من کنید» و دیگر عباراتی که نشان از روحیه پدافندی ایلامیها داشت.
صدام حسین هم خیال نیمبرْشی داشت برای خودش! مردمی که در جنگ تماته کوردی را با گوجهفرنگی خورده است را از چه میترساند؟؛ مردمی که با اقدامات ایذایی شبها وقتی میخواستند به شبنشینی بروند ابتدا پیش خانواده میگفتند امشب به منزل عمو میرویم اما نهایتا سر از خانه دایی در میآورند!
ادبیات ما دهه شصتیها هم متفاوت از نسل امروز بود؛ اگر نسل امروز جنگ را شبیه بازیهای رایانهای میبینند ما دهه شصتیها فکر میکردیم تانک نوعی درخت است که مثلا میوهاش تانک است و ادامه میدادیم درختی کاشتم تانک و بمب خوشهای گرفته!
پس مردمی که نان ساجی، بژیبرساق، شلکینه و «گرده» را راحتتر از قورمهسبزی و خورشت خلال درست میکنند و حتی وابستگی به نان برنجی کرمانشاه را نیز به صفر رسانده نباید از جنگ ترساند.